۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱۵

لبریز خنده است چمن از هوای گل
می خور که پایتخت نشاط است پای گل

دیوانه را هوای جنون باغ دلگشاست
گرید به جای باده و خندد به جای گل

هر جا که هست در نظرم جلوه می کند
گه در لباس شعله و گه در قبای گل

یکدسته گل ز رنگ حنا هم نبسته ای
دانسته ای که چیست مگر مدعای گل

بیهوشیم ز میکده سایه گل است
گویا سری کشیده نگاهت به پای گل

هر چند جلوه گلم از هوش می برد
داغم که رنگ و بوی که شد آشنای گل

در دیده اسیر خلد خارهای رشک
گر در نظر خیال تو آید به پای گل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.