هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و سودای معشوق سخن میگوید و بیان میکند که عمری را در آرزوی او گذرانده است. او از حسرت دیدار معشوق و پروانگی در بزم وصال او میگوید و اشاره میکند که حتی خاک سر کوی معشوق برایش ارزشمند است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۷۲۱
گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ام
بیخودم بیخود اگر از تو خبر داشته ام
مژه واری قدم از دیده برون نگذاری
گر بدانی چقدر پاس نظر داشته ام
یافتم عمر ابد از نگه باز پسین
حسرت روی تو آیا چقدر داشته ام
من و پروانگی بزم وصالت فریاد!
که چراغانی از افشاندن پر داشته ام
دیده را بسته ام آیین پریخانه ببین
نقشی از خاک سر کوی تو برداشته ام
بیخودم بیخود اگر از تو خبر داشته ام
مژه واری قدم از دیده برون نگذاری
گر بدانی چقدر پاس نظر داشته ام
یافتم عمر ابد از نگه باز پسین
حسرت روی تو آیا چقدر داشته ام
من و پروانگی بزم وصالت فریاد!
که چراغانی از افشاندن پر داشته ام
دیده را بسته ام آیین پریخانه ببین
نقشی از خاک سر کوی تو برداشته ام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.