۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲۷

لب تر نکرده از می هستی پیاله ام
داغ تو کرده گل به گریبان چو لاله ام

تا چون جرس زبان فغانم گشوده اند
دل گشته است یک گره از تار ناله ام

ساقی زیک پیاله خرابم بهار کو
عمر دوباره داد شراب دو ساله ام

شرمنده غنچه ام ز نسیمی نبوده است
هرگز گره ز دل نگشوده است لاله ام

از بس ز بیم خوی تو دزدیده ام نفس
یک پرده پست تر ز خموشی است ناله ام

درگلستان ز باده خون جگر اسیر
مانند لاله داغ بود هم پیاله ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.