۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۳۵

با لبش همزبانیی کردم
مردم و زندگانیی کردم

یک صبوحی زدم به یاد کسی
صبح را باغبانیی کردم

گرد نسیان به خاطر افشاندم
صید راز نهانیی کردم

آرزوها به دل گره شده بود
دیدمش جانفشانیی کردم

رفته بودم ز خاطر همه کس
بر دل خود گرانیی کردم

حرفی از دفتر جنون خواندم
دعوی نکته دانیی کردم

گرد راه فتادگی گشتم
با فلک هم عنانیی کردم

بی محابا زدم بر آتش اسیر
در صف دل جوانیی کردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.