هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و رنج عاطفی خود میگوید و از فرار از رنگ و بوی گل (نماد زیبایی و عشق)، نومیدی از آرزوها، و فرار از خود و دیگران سخن میگوید. او از گلستانی غرق در خون و بیآبرو یاد میکند و از اظهار حسن و جوی زیبایی میگریزد. همچنین، از آشنایی با یک بیگانه و فرار از سودای او مینالد و در نهایت، از اسارت و شکایت نکردن، ولی فرار از گفتگوی دل سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاطفی عمیق، نومیدی و رنج عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد.
شمارهٔ ۷۵۷
گل داغم از رنگ و بو می گریزم
چو نومیدی از آرزو می گریزم
گریزانش از خویش کی می توان دید
چو می بینمش پیش از او می گریزم
گلستان بی آبرو غرق خون باد
من از حسن اظهار جو می گریزم
به بیگانه ای کرده ام آشنایی
که از خود ز سودای او می گریزم
اسیرم دماغ شکایت ندارم
چو دل سرکند گفتگو می گریزم
چو نومیدی از آرزو می گریزم
گریزانش از خویش کی می توان دید
چو می بینمش پیش از او می گریزم
گلستان بی آبرو غرق خون باد
من از حسن اظهار جو می گریزم
به بیگانه ای کرده ام آشنایی
که از خود ز سودای او می گریزم
اسیرم دماغ شکایت ندارم
چو دل سرکند گفتگو می گریزم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.