هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و شیفتگی بیحد خود سخن میگوید و بیان میکند که چنان غرق در عشق و انتظار است که حتی تفاوتهای آشکار مانند بهار و خزان یا سر و پا را نمیشناسد. او همچنین به ارزش سخن و شعر خود اشاره میکند و تأکید دارد که به راحتی آن را به دیگران نمیدهد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۷۵۸
منم که نشئه می از خمار نشناسم
منم که جوش خزان از بهار نشناسم
چنان فریفته شوقم به راه وعده او
که سر ز پا و دل از انتظار نشناسم
نهاده ام سر آسودگی به پای گلی
که غنچه را ز چراغ مزار نشناسم
ز شرم جلوه شوخ تو نوبهار گداخت
عجب مدار که گل را ز خار نشناسم
به عالمی ندهم مصرعی اسیر نیم
که قیمت سخن آبدار نشناسم
منم که جوش خزان از بهار نشناسم
چنان فریفته شوقم به راه وعده او
که سر ز پا و دل از انتظار نشناسم
نهاده ام سر آسودگی به پای گلی
که غنچه را ز چراغ مزار نشناسم
ز شرم جلوه شوخ تو نوبهار گداخت
عجب مدار که گل را ز خار نشناسم
به عالمی ندهم مصرعی اسیر نیم
که قیمت سخن آبدار نشناسم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.