۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹۱

عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم
گنجیم و خانه زاد پریشانی خودیم

ما را به خاک رهگذری کرد روشناس
در زیر بار منت پیشانی خودیم

طعن حسود بت پی آزار ما کم است
در دیر هم گواه مسلمانی خودیم

اقبال آفتاب قناعت بلندتر
چون ذره زیر سایه عریانی خودیم

دامن چه می زنی به میان در شکست ما
ای سیل ما خود آفت ویرانی خودیم

حیرت ز بیزبانی ما روشناس شد
رسوای عالم از غم پنهانی خودیم

دل را اسیر شکوه ای از راه برده بود
ممنون بازگشت پشیمانی خودیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.