هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از شعلههای عشق که روحش را میسوزاند، افسون معشوق که همیشه در خاطرش میماند و تلاش بیثمر برای فراموشی مینالد. همچنین، از مقاومت در برابر این عشق و دردهایش صحبت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و افسون نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۸۱۵
شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من
پر لبی تبخاله دارد از مبارکباد من
در دل از شوخی خیالش هم نمی گیرد قرار
دارد افسونی که هر دم می رود از یاد من
بیستون گر معدن الماس باشد باک نیست
تیشه از لخت جگر دارد به کف فرهاد من
زور بازوی رسا دارد به افسونش چه کار
دام را در خاک پنهان کی کند صیاد من
گرد کلفت توتیا گردیده در چشمم اسیر
تا خرابی کرد تعمیر دل آباد من
پر لبی تبخاله دارد از مبارکباد من
در دل از شوخی خیالش هم نمی گیرد قرار
دارد افسونی که هر دم می رود از یاد من
بیستون گر معدن الماس باشد باک نیست
تیشه از لخت جگر دارد به کف فرهاد من
زور بازوی رسا دارد به افسونش چه کار
دام را در خاک پنهان کی کند صیاد من
گرد کلفت توتیا گردیده در چشمم اسیر
تا خرابی کرد تعمیر دل آباد من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.