۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳۶

خبر ز سوز نداری سروده نای که چه
برای درد نفهمیده وای وای که چه

دلم چه کرد که گلزار درد و داغ تو شد
بساط شاهی و ویرانه گدای که چه

خمار نشئه به غیر از خیال و خوابی نیست
تمیز صاف به بزم جهان ز لای که چه

به خود قرار ستم داده ای که من دارم
ز بیقرار شکیبم مپرس های که چه

غبار کلبه ام از ذره وحشت افزاید
دل دویده ز آسایش سرای که چه

چه گشت در دلت این شوخی نگاه از چیست
بگو بگو به خداوندی خدای که چه

خروش گریه دل رام صید تأثیر است
تنک شرابی (و) افشای های های که چه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.