۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴۷

در آتش دارم از هر عضو بندی
گزندی هر کسی دارد سپندی

به دام سایه سروم گرفتار
ز استغنا بلندی قد بلندی

رهایی سرنوشت طالعم نیست
چو نی می افتم از بندی به بندی

جدا هر ذره از من در حساب است
غبارم گرد جولان سمندی

تغافل سوز گردیدم نگاهی
به تلخی جان سپردم نوشخندی

تکلف چیست زندان نفاقی
تواضع چیست دام ریشخندی

اسیر حیرتم دارد شب و روز
دل صاحب کمال خود پسندی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.