هوش مصنوعی: این متن به زیبایی مفهوم بیخودی و رهایی از خود را در قالب شعر بیان می‌کند. شاعر از رسیدن به مرحله‌ای صحبت می‌کند که در آن هوشیاری و آگاهی به اوج می‌رسد و فرد از محدودیت‌های وجود خود فراتر می‌رود. این حالت با عناصری مانند گل، بلبل، و معراج توصیف شده و نشان‌دهنده‌ی وحدت با هستی و فراموشی خویشتن است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در این متن برای درک و تجربه‌ی مخاطبان جوان‌تر ممکن است چالش‌برانگیز باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در نوجوانان بالای 16 سال یافت می‌شود.

شمارهٔ ۸۴۸

هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی
رفتم ز خویش جان من و جان بیخودی

هستی مرا رسانده به معراج نیستی
بالاتر است از همه جا شان بیخودی

گرم آشنا نگاه تو را دیده تا به خواب
گردیده سراسر دیوان بیخودی

بلبل شود شعور دو عالم در این چمن
گل گل شکفته چاک گریبان بیخودی

آگاهیم گداخت نمی سازد خرد
دست من است و دامن نسیان بیخودی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.