۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶۷

نه سوخته الفت دردم نه دوایی
داغم همه ناسور جدایی است جدایی

آسان نبود لاف هواداری فتراک
خون در رگ ما می تپد از بیم رهایی

ما را نشناسد کس و ما کس نشناسیم
فارغ شده ایم از غم چونی و چرایی

آوازه شهرت غرض همت ما نیست
این مرحله را طی نکند حاتم طایی

تا گرد ره گر مروان برق نژاد است
بگذر قدمی از خود اگر همره مایی

هرکس کندم منع دل اما چه توان کرد
داند نسب عشق مرا حسن خدایی

از میکده باجی است به گردن همه کس را
گیرند در این مملکت از ابر هوایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.