هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از فریدالدین عطار نیشابوری است که در آن شاعر از زیبایی و جمال معشوق سخن می‌گوید. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند آفتاب، زلف مشکین، و خورشید، زیبایی معشوق را توصیف می‌کند و از تأثیرات عشق و جمال او بر جهان و دل عاشق می‌گوید. شاعر همچنین از قدرت جادویی و مسحورکننده‌ی معشوق سخن می‌گوید که حتی طبیعت و عناصر را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده‌ی شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد تا بتوان آن را به درستی درک و تحلیل کرد.

غزل شمارهٔ ۳۶

تا آفتاب روی تو مشکین نقاب بست
جان را شب اندر آمد و دل در عذاب بست

ترسید زلف تو که کند چشم بد اثر
خورشید را ز پردهٔ مشکین نقاب بست

ناگاه آفتاب رخت تیغ برکشید
پس تیغ تیز در تتق مشک ناب بست

گر چهرهٔ تو در نگشادی فتوح را
می‌خواست طرهٔ تو ره فتح باب بست

عالم که بود تیره‌تر از زلف تو بسی
روی تو کرد روشن و بر آفتاب بست

تا هست روی تو که سر آفتاب داشت
تا هست آب خضر که دل در سراب بست

یک شعله آتش از رخ تو بر جهان فتاد
سیلاب عشق در دل مشتی خراب بست

بس در شگفت آمده‌ام تا مرا به حکم
چشمت چگونه جست به یک غمزه خواب بست

در خط شدم ز لعل لبت تا دهان تو
از قفل لعل چو در در خوشاب بست

جادو شنیده‌ام که ببندد به حکم آب
وان بود نرگس تو که بر رویم آب بست

نقاش صنع را همه لطف تو بود قصد
بر گل نوشت نقش تو و بر گلاب بست

چون خیمهٔ جمال تو از پیش برفگند
از زلف عنبرین تو بر وی طناب بست

جانی که گشت خیمه‌نشین جمال تو
یکبارگی در هوس جاه و آب بست

مسکین فرید کز همه عالم دلی که داشت
بگسست پاک و در تو به صد اضطراب بست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.