۲۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴ - و له ایضا

سرو آزاد که در باغ نشانند او را
بنده ی قامت رعنای تو خوانند او را

آن جهاندار جهان نام جهان از بر من
به جهانی ز کف من بجهانند او را

ندهندش به همه ملک جهان یک سر موی
به همه ملک جهان گر بستانند او را

یا درآرند نگارین به سلامت بر من
یا سلام من مسکین برسانند او را

خواست تا پیش من آید نفسی از در غیب
چون درآید که همه کس نگرانند او را

خوانم الحمد و به اخلاص به رویش بدمم
گر به نزدیک من سوخته خوانند او را

حیدر از کوی وصال تو به جایی نرود
گر به شمشیر فراق تو برانند او را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳ - فی البدیهه و مدح خلد الله سلطانه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵ - و له ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.