۲۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹ - و له ایضا

نباشد در جهان همچون تو یاری
بتی، سنگین دلی، سیمین عذاری

سمن بویی، به قد سرو بلندی
گل اندامی، به رخ رشک بهاری

رقیبش خار و او گلبرگ خندان
ملامت می کشم از دست خاری

به ترک اختیار خویش کردم
که از عاشق نیاید اختیاری

محقق جان برافشانم ز غیرت
چو بینم بر گل رویش غباری

کنارش در میان گیرم به مستی
میانش گر ببینم در کناری

اگر حیدر سخن گوید ز لعلش
کنم در گوش جان چون گوشواری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸ - و له ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰ - و له ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.