۲۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲ - و له ایضا - مثنوی

چو خورشید رخشنده رخ برفروخت
دل آسمان را به آتش بسوخت

خرد گفت: رو پیش سلطان عهد
که بالای گردون کشیده ست مهد

که او گوهر بحر شاه ولی است
به گاه وفا و سخا چون علی است

بود شاهزاده، بود تاج بخش
به مردی فزون از خداوند رخش

بزرگ زمین است و شاه زمان
پدر بر پدر شاه و صاحب قران

دلیر و سرافراز و بخشنده اوست
به بخشندگی مهر رخشنده اوست

حسین حسن روی حیدر توان
به تدبیر پیر و به دولت جوان

سعادت ازو می شود آشکار
چو بویی که آید ز مشک تتار

چو شیران جنگی ببندد کمر
به مردی بگیرد جهان سر بسر

چو جدان خود پادشاهی کند
ز مه حکم تا گاو و ماهی کند

الهی ترا عمر بسیار باد
خدای جهانت نگهدار باد!‏
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - و له ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - فی مدح سلطان حسین شیرازی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.