هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی سخن می‌گوید، از رها کردن تسبیح و سجاده و روی آوردن به عشق و باده. او از دل‌بستگی به معشوق و رهایی از تعلقات دنیوی می‌گوید و در نهایت، خود را در وحدت با معشوق و شکستن بت‌های درونی می‌یابد.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند باده و مستی نیازمند درک بالاتری از ادبیات و فلسفه است.

شمارهٔ ۲۶ - و له ایضا

امروز که در کوی خرابات الستم
از حسرت یاقوت لبت باده پرستم

سجاده و تسبیح به یک گوشه نهادم
وز کفر سر زلف تو زنار ببستم

ترک سر و زر کردم و دین و دل و دنیا
در دیر مغان رفتم و فارغ بنشستم

دردانه طمع کردم و در دام فتادم
فارغ شدم از دانه و از دام بجستم

ای مطرب خوش نغمه! بزن پرده ی عشاق
وی ساقی وحدت! بده آن باده به دستم

هیچم خبری نیست ز فردای قیامت
امروز که چون نرگس سرمست تو مستم

چون من شدم از دست، بگیر از سر یاری
دست من افتاده که در پای تو پستم

در عالم وحدت که در آن هیچ نگنجد
چون نیستم، ای خواجه! مپندار که هستم

چون حیدر کرار به فرمان محمد
در کعبه ی جان رفتم و بتها بشکستم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵ - و له ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷ - و له ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.