۲۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵ - و له ایضا

المنة لله که در میکده بازست
زآن رو که مرا بر در او روی نیازست

خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
و آن می که در آنجاست حقیقت نه مجازست

از وی همه مستی و غرورست و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیازست

رازی که بر خلق نگفتیم و نگوییم
با دست بگوییم که او محرم رازست

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که آن قصه درازست

پای دل مجنون و خم طره ی لیلی
رخساره ی محمود و کف پای ایازست

بر دوخته ام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده ی من بر رخ زیبای تو بازست

در کعبه ی کوی تو هر آن کس که درآمد
از قبله ی ابروی تو در عین نمازست

ای مجلسیان! سوز دل حیدر مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گدازست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴ - و له ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶ - و له ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.