۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲ - و له ایضا

خیال دوست که در خواب می کند بازی
درون دیده ی پر آب می کند بازی

در آفتاب، سر زلف عنبرافشانش
چو هندویی ز سر تاب می کند بازی

ز طوطی خط او چون نبات بگدازم
از آنکه با شکر ناب می کند بازی

به گرد چشمه ی نوش و لب شکربارش
بنفشه با گل سیراب می کند بازی

از آن زمان که پرید از برم کبوتر دل
در آن دو طره ی پرتاب می کند بازی

بیا و بر رخ همچون زرم تماشا کن
که آب دیده چو سیماب می کند بازی

ز نازکی تن چو قاقمش به رنج آید
اگر چه بر سر سنجاب می کند بازی

تنم که غرقه ی دریای اشک خونین شد
چو ماهی است که در آب می کند بازی

درون خانه ی دلبر نمی رود حیدر
چو حلقه بر در ازین باب می کند بازی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱ - فی البدیهه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳ - سوگندنامه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.