هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم‌های فراوان خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هر موی سرش در ماتم است. او به این نکته اشاره می‌کند که غم‌های دنیوی گذرا هستند و ارزش واقعی در درک حقیقت و نور الهی است. شاعر درد و رنج را تحمل‌پذیر می‌داند اگر در نهایت به آرامش و درمان برسد. او به اهمیت لحظه‌های معنوی و درک حقیقت اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که کسانی که این لحظات را درک نمی‌کنند، در حقیقت مرده‌دل هستند. در پایان، شاعر به مفهوم وحدت و حقیقت الهی اشاره می‌کند و بیان می‌کند که حتی اگر خودش در این جایگاه نباشد، حقیقت درونش همراهش است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷۸

غم بسی دارم چه جای صد غم است
زانکه هر موییم در صد ماتم است

غم نباشد کانچه پیشان است و پس
کم ز کم نبود نصیبم زان کم است

عالمی است اشراق نور آفتاب
کور را زانچه اگر صد عالم است

عالمی در دست بر جانم ولی
چون ازوست این درد جانم خرم است

درد زخم او کشیدن خوش بود
گر پس از صد زخم او یک مرهم است

گر بسی عمرم بود تا جان بود
آن من گر هست عمری یک دم است

گر کسی را آن دم اینجا دست داد
او خلیفه‌زاده‌ای از آدم است

ور کسی زان دم ندارد آگهی
مرده دل زاد است اگر از مریم است

بی خیال و صورت وهم و قیاس
چیست آن دم، شیر و روغن درهم است

نی که دایم روغن است و شیر نه
زانکه گر شیر است بس نامحرم است

گر فرید این جایگه با خویش نیست
آن دمش در پردهٔ جان همدم است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.