هوش مصنوعی:
این متن به بیان عظمت و پیچیدگی عشق الهی میپردازد و تأکید میکند که عشق فراتر از درک عقل و دانش است. شاعر بیان میکند که هرچه درباره عشق گفته شود، ناقص است و هر توصیفی ناتوان از بیان حقیقت آن است. عشق به عنوان چیزی فراتر از جهان مادی و معنوی توصیف شده و درک آن تنها از طریق تجربه مستقیم ممکن است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۸۰
خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
آن است که هرچیز که گویند نه آن است
برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است
بیرون ز ضمیر دل و اندیشهٔ جان است
بینندهٔ انوار تو بس دوخته چشم است
گویندهٔ اسرار تو بس گنگ زبان است
از وصف تو هر شرح که دادند محال است
وز عشق تو هر سود که کردند زیان است
در پردهٔ پندار چو بازی و خیال است
جز عشق تو هر چیز که در هر دو جهان است
گر عقل نشان است ز خورشید جمالت
یک ذره ز خورشید، فلک مژدهرسان است
یک ذرهٔ حیران شده را عقل چو داند
کز جملهٔ خورشید فلک چند نشان است
چو عقل یقین است که در عشق عقیله است
بی شک به تو دانست تو را هر که بدان است
در راه تو هرکس به گمانی قدمی زد
وین شیوه کمانی نه به بازوی گمان است
چه سود که نقاش کشد صورت سیمرغ
چون در نفس باز پس انگشت گزان است
گرچه بود آن صورت سیمرغ ولیکن
چون جوهر سیمرغ به عینه نه همان است
فیالجمله چه زارم، چکنم، قصه چه گویم
کان اصل که جان است هم از خویش نهان است
عطار که پی برد بسی دانش و بینش
اندر پی آن است که بالای عیان است
آن است که هرچیز که گویند نه آن است
برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است
بیرون ز ضمیر دل و اندیشهٔ جان است
بینندهٔ انوار تو بس دوخته چشم است
گویندهٔ اسرار تو بس گنگ زبان است
از وصف تو هر شرح که دادند محال است
وز عشق تو هر سود که کردند زیان است
در پردهٔ پندار چو بازی و خیال است
جز عشق تو هر چیز که در هر دو جهان است
گر عقل نشان است ز خورشید جمالت
یک ذره ز خورشید، فلک مژدهرسان است
یک ذرهٔ حیران شده را عقل چو داند
کز جملهٔ خورشید فلک چند نشان است
چو عقل یقین است که در عشق عقیله است
بی شک به تو دانست تو را هر که بدان است
در راه تو هرکس به گمانی قدمی زد
وین شیوه کمانی نه به بازوی گمان است
چه سود که نقاش کشد صورت سیمرغ
چون در نفس باز پس انگشت گزان است
گرچه بود آن صورت سیمرغ ولیکن
چون جوهر سیمرغ به عینه نه همان است
فیالجمله چه زارم، چکنم، قصه چه گویم
کان اصل که جان است هم از خویش نهان است
عطار که پی برد بسی دانش و بینش
اندر پی آن است که بالای عیان است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.