۲۱۸ بار خوانده شده

بخش ۲۵ - بیان در رنج سلاطین و حکام

روز و شب مشغول پاس خویشتن
در حذر از خویش و از فرزند و زن

تخت زرینی که بینی جای اوست
تخته بندی محکم اندر پای اوست

دارد اندر دل هوای سیر و گشت
گشت بازار و دکان و باغ و دشت

لیک پایش تخته بند است ای رفیق
می نه بتواند برآید از مضیق

بندیان در بند زندانش اسیر
شاه خود محبوس بر تخت و سریر

هرچه بندت کرد سجن است ای پسر
خواه زندان باش خواهی تخت زر

سوی فرزندان نه بگشاید نظر
جز که بیند تیغ برانشان بسر

می نبیند دختوران پردگی
جز که یاد آرد ز روز بردگی

یا بود در کار جنگ و دار و گیر
در دویدن گه به بالا گه به زیر

گه بود دنبال خصم نابکار
گاه دیگر می دود بهر فرار

یا گرفتار تقاضای سپاه
هین بده مرسوم ما ای پادشاه

بام و شامی می گذارد در تعب
دردسرها می کشد بهر طلب

این همی خواند وظیفه آن عمل
این قصیده گفته و آن یک غزل

آن یکی جوید سیور قالی زنو
آید آن از بهر اسب این بهر جو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۴ - بیان نکوهش دنیا و مذمت اهل دنیا
گوهر بعدی:بخش ۲۶ - در بیان حال و ابتلای ارباب جاه و مکنت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.