هوش مصنوعی: این متن عرفانی درباره عشق الهی و عرفان است. شاعر بیان می‌کند که تنها کسانی که عشق حقیقی را درک کرده‌اند، می‌توانند به درگاه الهی نزدیک شوند. او از درد عشق و رهایی از نفس اماره سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عاشقان واقعی به دنبال جاه و مقام نیستند، بلکه در مسیر نیستی و فنا گام برمی‌دارند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند نیستی و فنا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۷

هر دلی کز عشق تو آگاه نیست
گو برو کو مرد این درگاه نیست

هر که را خوش نیست با اندوه تو
جان او از ذوق عشق آگاه نیست

ای دل ار مرد رهی مردانه باش
زانکه اندر عاشقی اکراه نیست

عاشقان چون حلقه بر در مانده‌اند
زانکه نزدیک تو کس را راه نیست

گرد بر گرد دلم از درد تو
خون گرفت و زهرهٔ یک آه نیست

بر سر آی از قعر چاه نفس از آنک
یوسف مصریت اندر چاه نیست

چند جویی آب و جاه ار عاشقی
عاشق اندر بند آب و جاه نیست

زاد راه مرد عاشق نیستی است
نیست شو در راه آن دلخواه نیست

در ده ای عطار تن در نیستی
زانکه آنجا مرد هستی شاه نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.