هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند قد خرامان، لب و دندان، زلف پریشان و چاه زنخدان تعریف می‌کند و بیان می‌کند که هیچ کس مانند او عاشق و شیفته‌ی معشوق نیست. شاعر از درد هجران و عشق شکسته‌ی خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به وصال او رضایت دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۶

سرو چون قد خرامان تو نیست
لعل چون پستهٔ خندان تو نیست

نیست یک کس که به لب آمده جان
زآرزوی لب و دندان تو نیست

هیچ جمعیت اگر یافت کسی
از جز آن زلف پریشان تو نیست

مرده آن دل که به صد جان نه به یک
زندهٔ چشمهٔ حیوان تو نیست

غرقه باد آنکه به صد سوختگی
تشنهٔ چاه زنخدان تو نیست

به ز جان عاشق دیدار تو را
سپر ناوک مژگان تو نیست

چشم یک عاقل و هشیار ندید
که چو من واله و حیران تو نیست

می وصلم ده آخر که مرا
بیش ازین طاقت هجران تو نیست

ای دل سوخته در درد بسوز
زانکه جز درد تو درمان تو نیست

چند باشی تو از آن خود از آنک
تا تو آن خودی او آن تو نیست

گر بدو نیست رهت جان درباز
زحمت جان تو جز جان تو نیست

که کشد درد دلت ای عطار
شرح آن لایق دیوان تو نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.