هوش مصنوعی:
این متن عرفانی و حماسی به موضوع فنا در راه عشق الهی و شهادت در کربلا میپردازد. شاعر از فداکاری شهسواران کربلا سخن میگوید که با از خودگذشتگی به مقام بقا رسیدند. متن تأکید دارد که راه رسیدن به حیات حقیقی، فنا در راه معشوق است و کربلا را نماد این راه میداند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین اشاره به صحنههای جنگ و شهادت ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
بخش ۱۴۸ - در بیان فناء فی الله والتسلیم الی الله
این فنای بنده در مولا بود
این فنا از صد لقا اولی بود
این عدم باشد ره کوی بقا
فهم آن خواهی برو تا کربلا
شهسواران بین در آنجا در مصاف
گرد شادروان عزت در طواف
بسته احرام حریم کوی یار
جان نهاده بر کف از بهر نثار
سر به کفها و کفنهاشان بدوش
رو بکوی دوست با جوش و خروش
لب پر از لبیک چشم اندر حرم
بر زبانشان نعره ی این العدم
کو عدم آن راه اقلیم وفا
کو عدم دروازه ی ملک بقا
شیرمردان ره جانانه ایم
شعله های تیغ را پروانه ایم
عید ما عاشور و قربانگاه ما
کربلای جانفزا نعم المنی
هین گذار افکن در آن صحرا دمی
بین ورای هر دو عالم عالمی
خون شاهان بین در آنجا ریخته
جانشان با خاک دشت آمیخته
صورت آن دشت تشویش بلا
معنی آن کعبه صدق و صفا
شیرمردان بین در آنجا چون نهنگ
پیش همتشان دو عالم گشته تنگ
چون نبد گنجایش کون و مکان
از مکان کندند آنجا آشیان
غوطه ور گشتند در بحر فنا
سر برآوردند از ملک بقا
این عدم باشد گلستان ارم
گر عدم اینست قربان عدم
کاش من هم اندر آنجا بودمی
راه و رسم این عدم پیمودمی
زندگی خواهی برو معدوم باش
ورنه ز آب زندگی محروم باش
هست اگر آنست تو خود چیستی
در حقیقت پیش او فانیستی
این فنا از صد لقا اولی بود
این عدم باشد ره کوی بقا
فهم آن خواهی برو تا کربلا
شهسواران بین در آنجا در مصاف
گرد شادروان عزت در طواف
بسته احرام حریم کوی یار
جان نهاده بر کف از بهر نثار
سر به کفها و کفنهاشان بدوش
رو بکوی دوست با جوش و خروش
لب پر از لبیک چشم اندر حرم
بر زبانشان نعره ی این العدم
کو عدم آن راه اقلیم وفا
کو عدم دروازه ی ملک بقا
شیرمردان ره جانانه ایم
شعله های تیغ را پروانه ایم
عید ما عاشور و قربانگاه ما
کربلای جانفزا نعم المنی
هین گذار افکن در آن صحرا دمی
بین ورای هر دو عالم عالمی
خون شاهان بین در آنجا ریخته
جانشان با خاک دشت آمیخته
صورت آن دشت تشویش بلا
معنی آن کعبه صدق و صفا
شیرمردان بین در آنجا چون نهنگ
پیش همتشان دو عالم گشته تنگ
چون نبد گنجایش کون و مکان
از مکان کندند آنجا آشیان
غوطه ور گشتند در بحر فنا
سر برآوردند از ملک بقا
این عدم باشد گلستان ارم
گر عدم اینست قربان عدم
کاش من هم اندر آنجا بودمی
راه و رسم این عدم پیمودمی
زندگی خواهی برو معدوم باش
ورنه ز آب زندگی محروم باش
هست اگر آنست تو خود چیستی
در حقیقت پیش او فانیستی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۴۷ - در بیان آرزوی کفار بازگشتن را به دنیای ظلمت سرای
گوهر بعدی:بخش ۱۴۹ - توضیح معنی فناء فی الله و اقسام آن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.