هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که از ناامیدی و سرگشتگی شاعر در جستجوی معنا و حقیقت سخن می‌گوید. شاعر از بی‌خبری از خود و جهان، سوختن جان در جستجوی اثر از دیگران، و ناتوانی در یافتن پاسخ‌های مورد نظر خود می‌نالد. او به این نتیجه می‌رسد که در این راه، یا هیچ‌چیز وجود ندارد یا تنها اوست که در این مسیر قرار گرفته است. شاعر همچنین از بی‌توجهی فلک و جهان به رنج‌هایش شکایت می‌کند و به این درک می‌رسد که در این مسیر عرفانی، خطری برای کسی وجود ندارد و او نیز باید از تلاش دست بردارد.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۹

در ده خبر است این که ز مه ده خبری نیست
وین واقعه را همچو فلک پای و سری نیست

عقلم که جهان زیر و زبر کرد به فکرت
بی خویش از آن شد که ز خویشش خبری نیست

جان سوخته زان شد که از آنها که برفتند
بسیار اثر جست و ز یک تن اثری نیست

دل بر سر ره ماند که می‌دید که هستش
مشکل سفری پیش که چون هر سفری نیست

این کار برون نیست ز دو نوع به تحقیق
یا هیچ نیم یا که به جز من دگری نیست

در ماتم این درد که دورند از آن خلق
آشفته و سرگشته چو من نوحه‌گری نیست

زان مغز شود خشک و ترم هر شب و هر روز
کز چرخ مرا جز لب و رخ خشک و تری نیست

جانم که ز بستان فلک نیشکری خواست
گفتا نه‌ای واقف که مرا نیشکری نیست

از خوان فلک دل مطلب گر جگرت خورد
زیرا که اگر دل دهدت بی جگری نیست

عطار چو کس را خطری نیست درین راه
تو نیز فرو شو که تورا هم خطری نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.