۱۷۸ بار خوانده شده

بخش ۲۲۴ - تذکار جوان فقیر خارکن به جهت تفکر در احوال خود

زان تفکر در خود و ایام خود
اندر آغاز خود و انجام خود

رخنه ای اندر دل خود باز کرد
دل از آن رخنه گشودن ساز کرد

زان نشاطش رخنه ای دیگر گشود
در گشادش رخنه هردم می فزود

تا به دل آن رخنه ها دروازه شد
طبل روحانی بلندآوازه شد

شد ز بندرگاه غیب آنجا روان
کاروان در کاروان در کاروان

پس دل بیهوش او آمد بهوش
گفت در گوش دلش آنگه سروش

کانچه می بینی ز عز و مال و جاه
وصل معشوق و نیاز پادشاه

دستبوس شاه و پابوس امیر
روی بوس آن نگار دلپذیر

سربه سر تأثیر رسم طاعت است
رسم طاعت را چنین خاصیت است

دستمال صورت طاعات توست
مزد طاعتهای بی نیات توست

قیمت کالای روی اندود توست
اجرت سعی غرض آلود توست

میوه ی بید و صنوبرهای توست
سود سوداهای پر صفرای توست

آمدی این دست مزد پای توست
این جواب لفظ بیمعنای توست

این بهای آن مبارک مژده است
این گلاب آن گل پرمژده است

هیچ کاری نزد ما بی اجر نیست
هیچ صبحی نه که او را فجر نیست

گرچه کالای تو بس نابود بود
لیک نزد ما کجا مردود بود

خویشتن را وانمودی آن ما
آن ماکی رفته بی احسان ما

گر نه از ما بودی اما ای فتی
پیش مردم خویش را خواندی ز ما

هین بگیر این مزد صورت کاریت
این ثواب اجر ظاهر داریت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۲۳ - حدیث تفکر ساعة خیر من عبادة سنه و در حدیث دیگر سبعین سنه
گوهر بعدی:بخش ۲۲۵ - راز و نیاز جوانی در مسجد به درگاه حضرت سبحان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.