۲۰۱ بار خوانده شده

فصل دهم - تهذیب اخلاق و ثمره آن

از آنچه مذکور شد دانسته شد که فایده علم اخلاق، پاک ساختن نفس است از صفات رذیله، و آراستن آن به ملکات جمیله، که از آن به «تهذیب اخلاق» تعبیر می شود.
و ثمره تهذیب اخلاق، رسیدن به خیر و سعادت ابدیه است و باید دانست که سعادت مطلق حاصل نمی شود، مگر اینکه صفحه نفس در جمیع اوقات از همه اخلاق ذمیمه معرا، و به تمام اوصاف حسنه محلی باشد.
و اصلاح بعضی صفات یا در بعضی اوقات، اگر چه خالی از ثمر نیست، ولیکن موجب سعادت ابدیه نمی شود همچنان که صحت بدن و نظام مملکت نیست مگر به دفع جمیع امراض، و اصلاح جمیع طوایف و اشخاص در تمام اوقات
پس، «سعید مطلق» کسی است که اصلاح جمیع صفات و افعال خود را بر وجهی نموده باشد که ثابت و پایدار بوده باشد از احوال، و در آنها خللی را نیابد، و از تبدل ازمان متغیر نشود، و از شعله های مصائب و بلایا برقی به خرمن صبرش نرسد، و از سیلاب محنتها و رزایا رخنه در بنیان شکرگزاریش نشود و خار و خس شبهات را به دامن اعتقادش دسترس نباشد بد کردن مردمان با او، را از احسان و نیکوکاری باز ندارد و دشمنی نمودن دیگران با او در دوستی او خلل نرساند و بالجمله در پایداری و ثبوت اخلاق، و قوت نفس، و بزرگی ذات، و حسن صفات، و مرتبه ای رسد که اگر آنچه به ایوب پیغمبر رسید به او رسد تغیر در احوالش حاصل نگردد و اگر بلاهای برناس حکیم بر او نازل شود تبدل در اعمالش نشود
بلکه کسی که گوی سعادت در ربود و او را سعادت واقعی نصیب گردید، چون فی الحقیقه داخل خیل مجردات می شود، از عالم جسمانیات بالاتر می رود، و دست تصرف افلاک به دامن او نرسد، و گرد تأثیرات ثوابت و سیار بر چهره او ننشیند نه سعد فلک در او تأثیر کند و نه نحسش، و نه قمرش را با او کاری باشد و نه شمسش را «اهل التسبیح و التقدیس لایبالون بالتربیع و التسدیس و الانسان بعد علو النفس لا یعتنی بالسعد و النحس» یعنی «اهل ذکر پروردگار را، از «تربیع و تسدیس» کواکب چه باک است، و ارباب نفوس قویه را از سعد و نحس فلک چه بیم».
آری دست کیوان فلک از کنگره ایوان رفعتشان دور، و چراغ خورشید در کنج خلوتشان تار و بی نور، و مشتری خود را شناسد، و بهرام مرد میدان خود را داند، و ساز و نوای زهره در محفل انسشان بی ساز و نوا، و دف و بربطش در بزم عیششان خالی از صدا قلم عطارد چون به نام نامی شان رسد سر اندازد، و ماه نو چون به جمالشان نگرد خود را از نظر اندازد بلکه بسا باشد که انسان در قوت نفس و تجرد به مرتبه ای رسد که تصرف در افلاک، بلکه در جمیع مواد کائنات نماید، چنانکه واقعه شق القمر از سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم و قصه رد شمس از سرور اوصیاء علیه السلام بر آن شهادت می دهد.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل نهم - فایده علم اخلاق و برتری آن بر سایر علوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.