۲۶۵ بار خوانده شده
پس ای جان برادر از این دشمن مطمئن مشو و گمان مکن که دلی ازدست آن فارغ است، بلکه مانند خون در بدن انسان جاری و سیال، و همه آن را، مانند هوا در قدح فرو گرفته و اگر خواهی قدحی را از هوا خالی نمایی نمی توانی تا آن را از چیز دیگر پر نسازی، بلکه قدری که از آب مثلا پر گردد، از هوا خالی می شود پس ظرف دل نیز چنین است اگر آن را مشغول به یاد خدا و فکر امری از امور دینیه کردی ممکن است که آمد و شد شیطان لعین از آن کم شود و الا هر لحظه که از خدا غافل ماند در آن دم شیطان با وسوسه اش در آنجا حاضر می شود، همچنان که خداوند متعال در کتاب کریم تصریح به آن فرموده که «و من یعش عن ذکر الحرمن نقیض له شیطانا فهو له قرین» یعنی «هر که از یاد خداوند رحمن باز می ماند برانگیزانیم شیطان را که قرین و همنشین او باشد» و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود «ان الله یبغض الشاب الفارغ» یعنی «خداوند دشمن دارد جوانی را که بیکار باشد» زیرا که کسی که مشغول عمل مباحی نباشد که دل او را مشغول سازد لامحاله شیطان فرصت نموده داخل خانه دلش می گردد و در آنجا آشیانه می سازد و توالد و تناسل می کند و از اجتماع نسل او نیز نسلهای دیگر متولد و همچنین إلی غیر النهایه.
پس علاج نیست در دفع وساوس شیطانیه و خواطر نفسانیه مگر قطع همه علایق ظاهریه و باطنیه، و ترک جاه و مال و اهل و عیال، و فرار از یار و رفیق و دوست و شفیق، و در کنج تنهائی نشستن و در به روی آشنا و بیگانه بستن، و همه هموم را یکی کردن و همین هم کفایت نمی کند، تا آدمی را بصیرتی حاصل نباشد و قوه فکر در آثار عجایب صنع رب العالمین نداشته باشد و در باطن سیر در ملکوت آسمان و زمین نتواند کرد تا اینکه به اشتغال به این افکار، دل را از دست شیطان نابکار خلاص سازد و کسی که این بصیرت و قوه از برای او نباشد باید خود را مشغول سازد و بعد از قطع علایق و گوشه نشینی به او راد و اذکار و مناجات با پروردگار و نماز و دعا و عبادت و تلاوت قرآن با حضور قلب، زیرا که ظاهری را بی حضور قلب در دل اثری نیست.
و از آنچه مذکورشد ظاهر شد که اگر علاج قطع وساوس و خواطر بالمره ممکن باشد نمی شود مگر با به جا آوردن سه امر:
اول آنکه راههای عظیمه شیطان را در دل که رئوس صفات ذمیمه، و اصول ملکات رذیله است سد کند، مانند شهوت و غضب و حرص و حسد و عداوت و عجب و کبر و طمع و بخل و جبن و محبت دنیای دنیه و بیم فقر و فاقه و عصبیت و بددلی به خدا و خلق و نحو اینها که هر یک از اینها دری هست وسیع از برای شیطان که چون آن را مفتوح دید داخل دل می شود و مشغول وسوسه می گردد و بعد از سد آنها راهی نخواهد یافت مگر گاهی بر سبیل گذار و عبور، از راههای خفیه داخل شود.
دوم: گشودن درهای ملک که اضداد صفات مذکوره است، از اخلاق فاضله و اوصاف شریفه، و ملازمت ورع و طاعت و مواظبت بر تقوی و عبادت.
سوم: اشتغال به ذکر خداوند منان در دل و زبان چون که بعد از سد ابواب عظمیه شیطان، اگر چه سلطنت و تصرفات ظاهره از مملکت دل تمام می شود و لیکن از راههای پنهانی گاه گاه بر سبیل گذار و عبور از آنجا می گذرد و چنانچه به یاد خدا دفع آن را نکنی گاه باشد که به تدریج راهی وسیع به جهت خود پیدا و در بعضی از زوایای دل مأوی و مسکن کند و از برای ذکر خدا در دل و خود را بر آن داشتن اگر چه مدخلیت بسیاری است در دفع خواطر و رفع وساوس، و لیکن هرگاه سد راه شیطان نشده باشد و اخلاق ذمیمه و علایق دنیویه را از خود دفع نکرده باشد چندان فایده ای بر آن مترتب نمی شود، بلکه هر چه به یاد خدا دفع آن می شود زیاده از آن داخل می شود، مانند حوضی عظیم که از نهرهای عظیم آبی متعفن داخل آن شود و با ظرفی، آب آن را بیرون ریزی، زیرا تا سد راه نکنی منع آب را نتوانی کرد و آنچه از ظرفی بیرون ریزی اضعاف آن از نهرها وارد می شود تا حوض را از آب متعفن مملو سازد.
و شیطان را تشبیه کرده اند به سگی گرسنه، و صفات ذمیمه را به غذاهای سگ، از گوشت و نان و امثال آن، و ذکر خدا را به راندن سگ از دست و زبان و مادامی که غذا حاضر است سگ از دنبال تو دست بر نمی دارد و اگر به راندن قدمی پس رود باز بر می گردد.
و همچنین شیطان شباهت به مرض دارد، و صفات رذیله چون اخلاط فاسده، و ذکر، مانند غذاهای مقویه است و غذاهای مقوی وقتی بدن را نافع و مرض را دافع است که از اخلاط پاک باشد.
پس فایده ذکر هنگامی ظاهر می گردد که دل از شوایب هوس و هوا پاک و از انوار ورع و تقوی تابناک باشد همچنان که خدا می فرماید: «این الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون» یعنی «کسانی که متقی و پرهیزکارند هرگاه برسد ایشان را وسوسه ای از شیطان هشیار و متذکر خدا می شوند، پس به واسطه تذکر، دیده بصیرت ایشان بینا و از چنگ وساوس رها می گردند».
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
پس علاج نیست در دفع وساوس شیطانیه و خواطر نفسانیه مگر قطع همه علایق ظاهریه و باطنیه، و ترک جاه و مال و اهل و عیال، و فرار از یار و رفیق و دوست و شفیق، و در کنج تنهائی نشستن و در به روی آشنا و بیگانه بستن، و همه هموم را یکی کردن و همین هم کفایت نمی کند، تا آدمی را بصیرتی حاصل نباشد و قوه فکر در آثار عجایب صنع رب العالمین نداشته باشد و در باطن سیر در ملکوت آسمان و زمین نتواند کرد تا اینکه به اشتغال به این افکار، دل را از دست شیطان نابکار خلاص سازد و کسی که این بصیرت و قوه از برای او نباشد باید خود را مشغول سازد و بعد از قطع علایق و گوشه نشینی به او راد و اذکار و مناجات با پروردگار و نماز و دعا و عبادت و تلاوت قرآن با حضور قلب، زیرا که ظاهری را بی حضور قلب در دل اثری نیست.
و از آنچه مذکورشد ظاهر شد که اگر علاج قطع وساوس و خواطر بالمره ممکن باشد نمی شود مگر با به جا آوردن سه امر:
اول آنکه راههای عظیمه شیطان را در دل که رئوس صفات ذمیمه، و اصول ملکات رذیله است سد کند، مانند شهوت و غضب و حرص و حسد و عداوت و عجب و کبر و طمع و بخل و جبن و محبت دنیای دنیه و بیم فقر و فاقه و عصبیت و بددلی به خدا و خلق و نحو اینها که هر یک از اینها دری هست وسیع از برای شیطان که چون آن را مفتوح دید داخل دل می شود و مشغول وسوسه می گردد و بعد از سد آنها راهی نخواهد یافت مگر گاهی بر سبیل گذار و عبور، از راههای خفیه داخل شود.
دوم: گشودن درهای ملک که اضداد صفات مذکوره است، از اخلاق فاضله و اوصاف شریفه، و ملازمت ورع و طاعت و مواظبت بر تقوی و عبادت.
سوم: اشتغال به ذکر خداوند منان در دل و زبان چون که بعد از سد ابواب عظمیه شیطان، اگر چه سلطنت و تصرفات ظاهره از مملکت دل تمام می شود و لیکن از راههای پنهانی گاه گاه بر سبیل گذار و عبور از آنجا می گذرد و چنانچه به یاد خدا دفع آن را نکنی گاه باشد که به تدریج راهی وسیع به جهت خود پیدا و در بعضی از زوایای دل مأوی و مسکن کند و از برای ذکر خدا در دل و خود را بر آن داشتن اگر چه مدخلیت بسیاری است در دفع خواطر و رفع وساوس، و لیکن هرگاه سد راه شیطان نشده باشد و اخلاق ذمیمه و علایق دنیویه را از خود دفع نکرده باشد چندان فایده ای بر آن مترتب نمی شود، بلکه هر چه به یاد خدا دفع آن می شود زیاده از آن داخل می شود، مانند حوضی عظیم که از نهرهای عظیم آبی متعفن داخل آن شود و با ظرفی، آب آن را بیرون ریزی، زیرا تا سد راه نکنی منع آب را نتوانی کرد و آنچه از ظرفی بیرون ریزی اضعاف آن از نهرها وارد می شود تا حوض را از آب متعفن مملو سازد.
و شیطان را تشبیه کرده اند به سگی گرسنه، و صفات ذمیمه را به غذاهای سگ، از گوشت و نان و امثال آن، و ذکر خدا را به راندن سگ از دست و زبان و مادامی که غذا حاضر است سگ از دنبال تو دست بر نمی دارد و اگر به راندن قدمی پس رود باز بر می گردد.
و همچنین شیطان شباهت به مرض دارد، و صفات رذیله چون اخلاط فاسده، و ذکر، مانند غذاهای مقویه است و غذاهای مقوی وقتی بدن را نافع و مرض را دافع است که از اخلاط پاک باشد.
پس فایده ذکر هنگامی ظاهر می گردد که دل از شوایب هوس و هوا پاک و از انوار ورع و تقوی تابناک باشد همچنان که خدا می فرماید: «این الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون» یعنی «کسانی که متقی و پرهیزکارند هرگاه برسد ایشان را وسوسه ای از شیطان هشیار و متذکر خدا می شوند، پس به واسطه تذکر، دیده بصیرت ایشان بینا و از چنگ وساوس رها می گردند».
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فصل - معالجه امراض نفسانی
گوهر بعدی:ذکر قلبی مانع وساوس و خواطر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.