هوش مصنوعی: این متن عرفانی به ستایش و توصیف ذات بی‌نهایت و کامل خداوند می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که وجود خداوند بی‌ابتدا و بی‌انتهاست و همه چیز در هستی او گم شده است. او از عظمت و ولایت خداوند سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که غیر از خدا هیچ چیز حقیقی وجود ندارد. شاعر همچنین به دشواری درک این حقیقت بی‌نهایت اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که حتی سالکان راه حق نیز در ابتدای راه هستند و نهایت این راه را نمی‌یابند. در پایان، شاعر از اسرار نهفته در دل و جان خود نسبت به خداوند سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم مذهبی و عرفانی دارد. بنابراین، برای سنین پایین‌تر ممکن است قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۵

ای پرتو وجودت در عقل بی نهایت
هستی کاملت را نه ابتدا نه غایت

هستی هر دو عالم در هستی تو گمشد
ای هستی تو کامل باری زهی ولایت

ای صد هزار تشنه، لب‌خشک و جان پرآتش
افتاده پست گشته موقوف یک عنایت

غیر تو در حقیقت یک ذره می‌نبینم
ای غیر تو خیالی کرده ز تو سرایت

چندان که سالکانت ره بیش پیش بردند
ره پیش بیش دیدند بودند در بدایت

چون این ره عجایب بس بی نهایت افتاد
آخر که یابد آخر این راه را نهایت

عطار در دل و جان اسرار دارد از تو
چون مستمع نیابد پس چون کند روایت
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.