۲۵۸ بار خوانده شده
ایفه پنجم: مغرورین از اهل عبادتند و ایشان نیز اقسام بسیارند:
بعضی وسواس در ازاله نجاست بر ایشان غالب شده، و راضی به طهارت آنچه به فتوای شریعت مقدسه پاک است نمی گردند و احتمالات بعیده که موجب نجاست شود فرض می کنند و چون پای مال و شکم به میان آمد، به هر وضعی که باشد آن را حلال می سازند بلکه بسا باشد حرام محض را می خورند، و محملهای بعیده از برای حلیت آن بیان می نمایند و حال اینکه این احتیاطی که در نجاست دارند اگر بر عکس می شد و در اکل مال می بود به دینداری نزدیکتر بود.
و بعضی دیگر، در وضو وسواس می کنند و اسراف در ریختن آب می نمایند و گاهی مبالغه در تخلیل و تطهیر اعضا را از حد می برند و بسا باشد که این قدر احتیاط را در غسل، که اهم است، نمی کنند بلکه گاه است در نماز و سایر عبادات، که وضو به جهت آنهاست، اصلا احتیاطی به جا نمی آورند، و در مکان نماز و جامه خود که صحت نماز بر حلیت آنها است، مطلقا احتراز نمی کنند.
و گروهی دیگر در امر نیت وسواس می کنند و شیطان چنان بر ایشان غالب شده، که نمی گذارد نیت صحیحی از ایشان به عمل آید و ایشان را مشوش می سازد، تا فضیلت وقت و ثواب جماعت از ایشان فوت گردد و آن را مکرر می کنند و در تکبیره الإحرام، احوال غریبه به جا می آورند و همین احتیاط در اول نماز است و بعد از آن غافل می شوند و در هیچ جزئی دیگر از نماز احتیاط نمی کنند، و حضور قلبی ندارند و گمان می کنند که کار نیکی می کنند.
و بعضی دیگر در دقایق قرائت وسواس می کنند و در اخراج حروف از مخارج، سعی بلیغ می نمایند و در تشدیدات و ادغامات و غنه و اماله جد و جهد می کنند و مطلقا در غیر این، از مسائل و حضور قلب اهتمامی ندارند و چنان پندارند که همین که قرائت صحیح باشد، نماز مقبول است و حال آنکه امر قرائت در نهایت سهولت است و اکثر حروف خود از مخارج بیرون می آید و دو سه حرفی که محل اشتباه می شود، تصحیح آن در نهایت آسانی است و قواعد قرائت را حجیتی از برای آنها نیست و اکثر قواعد آن منتهی می شود به یک نفر مخالف مذهب که صحت و سقم قول او معلوم نیست.
و گروهی دیگر به روزه مغرور می شوند و در ایام شریفه، روزه می دارند اما نه زبان خود را از غیبت محافظت می کنند، و نه سایر جوارح را از معاصی.
و طایفه ای به حج و زیارت خود فریفته می شوند پس با وجود اینکه مظلمه بسیار در گردن ایشان است، و مشتغل الذمه خلق خدا هستند، با زاد و راحله ای که حلیت آنها معلوم نیست، روانه سفر حج یا زیارت می گردند و در راه، از فوت نماز و طهارت مضایقه نمی کنند بلکه بسی نامشروعات دیگر در عرض راه از ایشان صادر می شود و با دل ناپاک و نفس آلوده به حرم خدا عزوجل یا یکی از مشاهده ائمه هدی علیه السلام حاضر می گردند و با وجود این، چنان پندارند که عمل خیری کرده اند.
سایر قو گروهی دیگر، به قرائت قرآن مغرورند و آن را درهم می شکنند بلکه گاه است شبانه روزی یک ختم قرآن می کنند و به سرعت هر چه تمام تر می خوانند و این را کمال خود می دانند و در آن وقت دل او مشغول وساوس خاطر و حال اینکه مطلوب در تلاوت قرآنی، تأنی و تأمل و حضور قلب است.
و بعضی دیگر مغرور به بعضی از اعمال مستحبه می شوند، چون نماز شب یا غسل جمعه یا خواندن أوراد و تعقیبات، یا غیر آنها، بدون اینکه اهتمامی در واجبات خود نمایند، و مسائل خود را اخذ نمایند یا از معاصی اجتناب کنند و غافل از اینکه:
تا نیاری سجده، نرهی ای زبون
گر بپیمائی تو مسجد را به کون
و بعضی در لباس و خوراک به اندک چیزی قناعت می کنند و از مسکین به مسجد یا مدرسه می سازند و گمان می کنند که در زهد و ترک دنیا به مرتبه کمال رسیده اند و حال اینکه دلش از حب ریاست مملو، و طالب اشتهار به زهد و ترک دنیاست و معنی «ترک الدنیا للدنیا» موافق حال او است و بسا باشد که مال حلال را رد کند، از خوف آنکه مبادا مردم او را زاهد ندانند.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بعضی وسواس در ازاله نجاست بر ایشان غالب شده، و راضی به طهارت آنچه به فتوای شریعت مقدسه پاک است نمی گردند و احتمالات بعیده که موجب نجاست شود فرض می کنند و چون پای مال و شکم به میان آمد، به هر وضعی که باشد آن را حلال می سازند بلکه بسا باشد حرام محض را می خورند، و محملهای بعیده از برای حلیت آن بیان می نمایند و حال اینکه این احتیاطی که در نجاست دارند اگر بر عکس می شد و در اکل مال می بود به دینداری نزدیکتر بود.
و بعضی دیگر، در وضو وسواس می کنند و اسراف در ریختن آب می نمایند و گاهی مبالغه در تخلیل و تطهیر اعضا را از حد می برند و بسا باشد که این قدر احتیاط را در غسل، که اهم است، نمی کنند بلکه گاه است در نماز و سایر عبادات، که وضو به جهت آنهاست، اصلا احتیاطی به جا نمی آورند، و در مکان نماز و جامه خود که صحت نماز بر حلیت آنها است، مطلقا احتراز نمی کنند.
و گروهی دیگر در امر نیت وسواس می کنند و شیطان چنان بر ایشان غالب شده، که نمی گذارد نیت صحیحی از ایشان به عمل آید و ایشان را مشوش می سازد، تا فضیلت وقت و ثواب جماعت از ایشان فوت گردد و آن را مکرر می کنند و در تکبیره الإحرام، احوال غریبه به جا می آورند و همین احتیاط در اول نماز است و بعد از آن غافل می شوند و در هیچ جزئی دیگر از نماز احتیاط نمی کنند، و حضور قلبی ندارند و گمان می کنند که کار نیکی می کنند.
و بعضی دیگر در دقایق قرائت وسواس می کنند و در اخراج حروف از مخارج، سعی بلیغ می نمایند و در تشدیدات و ادغامات و غنه و اماله جد و جهد می کنند و مطلقا در غیر این، از مسائل و حضور قلب اهتمامی ندارند و چنان پندارند که همین که قرائت صحیح باشد، نماز مقبول است و حال آنکه امر قرائت در نهایت سهولت است و اکثر حروف خود از مخارج بیرون می آید و دو سه حرفی که محل اشتباه می شود، تصحیح آن در نهایت آسانی است و قواعد قرائت را حجیتی از برای آنها نیست و اکثر قواعد آن منتهی می شود به یک نفر مخالف مذهب که صحت و سقم قول او معلوم نیست.
و گروهی دیگر به روزه مغرور می شوند و در ایام شریفه، روزه می دارند اما نه زبان خود را از غیبت محافظت می کنند، و نه سایر جوارح را از معاصی.
و طایفه ای به حج و زیارت خود فریفته می شوند پس با وجود اینکه مظلمه بسیار در گردن ایشان است، و مشتغل الذمه خلق خدا هستند، با زاد و راحله ای که حلیت آنها معلوم نیست، روانه سفر حج یا زیارت می گردند و در راه، از فوت نماز و طهارت مضایقه نمی کنند بلکه بسی نامشروعات دیگر در عرض راه از ایشان صادر می شود و با دل ناپاک و نفس آلوده به حرم خدا عزوجل یا یکی از مشاهده ائمه هدی علیه السلام حاضر می گردند و با وجود این، چنان پندارند که عمل خیری کرده اند.
سایر قو گروهی دیگر، به قرائت قرآن مغرورند و آن را درهم می شکنند بلکه گاه است شبانه روزی یک ختم قرآن می کنند و به سرعت هر چه تمام تر می خوانند و این را کمال خود می دانند و در آن وقت دل او مشغول وساوس خاطر و حال اینکه مطلوب در تلاوت قرآنی، تأنی و تأمل و حضور قلب است.
و بعضی دیگر مغرور به بعضی از اعمال مستحبه می شوند، چون نماز شب یا غسل جمعه یا خواندن أوراد و تعقیبات، یا غیر آنها، بدون اینکه اهتمامی در واجبات خود نمایند، و مسائل خود را اخذ نمایند یا از معاصی اجتناب کنند و غافل از اینکه:
تا نیاری سجده، نرهی ای زبون
گر بپیمائی تو مسجد را به کون
و بعضی در لباس و خوراک به اندک چیزی قناعت می کنند و از مسکین به مسجد یا مدرسه می سازند و گمان می کنند که در زهد و ترک دنیا به مرتبه کمال رسیده اند و حال اینکه دلش از حب ریاست مملو، و طالب اشتهار به زهد و ترک دنیاست و معنی «ترک الدنیا للدنیا» موافق حال او است و بسا باشد که مال حلال را رد کند، از خوف آنکه مبادا مردم او را زاهد ندانند.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غرور و اعظان
گوهر بعدی:اهل تصوف، و درویشان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.