هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق بی‌حد و مرز شاعر به معشوق است. شاعر از ناتوانی خود در توصیف این عشق و جایگاه والای معشوق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ چیز، حتی مفاهیمی مانند کفر و ایمان، در برابر این عشق تاب نمی‌آورد. عشق معشوق چنان عظیم است که در هیچ جایگاهی نمی‌گنجد و تنها راه رسیدن به آن، فنا شدن در ذات معشوق است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۵

مرا با عشق تو جان درنگنجد
چه از جان به بود آن درنگنجد

نه کفرم ماند در عشقت نه ایمان
که اینجا کفر و ایمان درنگنجد

چنان عشق تو در دل معتکف شد
که گر مویی شود جان درنگنجد

چه می‌گویم که طوفانی است عشقت
به چشم مور طوفان درنگنجد

اگر یک ذره عشقت رخ نماید
به صحن صد بیابان درنگنجد

اگر یوسف برون آید ز پرده
به قعر چاه و زندان درنگنجد

چون دردت هست منوازم به درمان
که با درد تو درمان درنگنجد

دلا آنجا که جانان است ره نیست
که آنجا غیر جانان درنگنجد

تو چون ذره شو آنجا زانکه آنجا
به جز خورشید رخشان درنگنجد

اگر فانی نگردد جان عطار
در آن خلوتگه آسان درنگنجد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.