۲۰۴ بار خوانده شده
چون شکر نعمت موقوف است بر شناختن آن، در اینجا فی الجمله اشاره به بعضی نعم الهیه می شود تا صاحب بصیرت را تفکر در سایر نعمتها آسان شود پس می گوییم بدان که «نعمت»، عبارت است از هر خیر و لذت و سعادتی، بلکه هر مطلوبی و آن بر دو نوع است:
اول آنکه آنچه لذاته مطلوب است، نه به جهت تحصیل چیز دیگر، یعنی: غرض از آن، وصول به مطلوبی دیگر نیست و این نوع، مخصوص به لذات عالم آخرت است یعنی: لذت مشاهده جمال الهی و سعادت لقای او و سایر لذات بهشت از بقایی که که فنا ندارد و شادی ای که غم با آن نیست و علمی که جهل پیرامون آن نمی گردد و غنایی که فقر از پی ندارد و غیر اینها از آنچه هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به هیچ خاطری خطور نکرده و این نوع، نعمت حقیقی و لذت واقعی است و از این جهت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «عیشی نیست مگر عیش آخرت».
دوم آنکه وسلیه خیر و لذتی دیگر می شود، خواه به خودی خود هم مطلوب باشد یا نه و آن بر چهار قسم است:
قسم اول: اخلاق فاضله و صفات حسنه، و جامع همه چهار صفت، علم و عفت و شجاعت و عدالت است و آنها با وجود اینکه خود، موجب لذت و بهجت اند وسیله رسیدن به لذات حقیقیه اخرویه نیز هستند و خود این اخلاق و صفات، لذیذاند در دنیا و آخرت و نافعند در هر دو عالم و باعت راحتند در هر دو سرای و مستحسن اند در جمیع احوال.
و ضد آنها که صفات بد باشد مضر و موجب ألمند در هر دو نشأه و این قسم از نعمت، نعمت است در دنیا و آخرت و ادراک آن مخصوص به انسان است، به خلاف سایر اقسام، که در بعضی از آنها غیر انسان نیز با انسان شریک است مثل لذت غلبه و استیلا، که در بعضی حیوانات دیگر نیز یافت می شود و مثل لذت شکم و فرج، که پست ترین لذات است که همه حیوانات در آن شریک اند، حتی کرم و حشرات.
قسم دوم: فضایلی که متعلق به بدن انسان است و آن چهار چیز است: صحت و قوت و طول عمر و جمال یعنی خالی بودن از نقص و زیادتی و عیب و استقامت قامت و تناسب اعضا.
قسم سوم: نعمتهای دنیویه خارجه از بدن است، که عبارت ازمال و جاه و اهل و قبیله است.
قسم چهارم: اسبابی که فی الجمله مناسبتی با اخلاق حسنه و فضایل ربانیه دارد، که هدایت از جانب خدا و رشد او و تسدید و تأیید از او باشد و جمله این چهار قسم از نعمت، بعضی به بعضی دیگر موقوف است تا منتهی شود به سعادت حقیقیه که لذت آخرت باشد.
و نوع اول که نعمتهای عالم آخرت باشد که مطلوب حقیقی هستند تفصیل و اسباب آنها چیزی است که عقول ما از ادراک اندکی از آنها قاصر، و قوه بشریه از شرح و بیان آن عاجز است.
و اما آن چهار قسم دیگر هر یک از آنها به چهار قسم منقسم می شود که مجموع شانزده قسم بوده باشد پس هر یک از آن شانزده قسم، موقوف است بر اسباب بسیار، و از برای آن اسباب نیز اسباب بی شمار است تا منتهی شود به حضرت مسبب الاسباب و کسی که اندک تفکر نماید می داند که هر یک از این اسباب موقوف است بر اسباب و نعمتهای به هم پیوسته که از شماره بیرون و از حد شرح و بیان افزون است.
مثلا یکی از نعمتهای که در مراتب اخیره واقع است نعمت صحت است، و تحقق آن موقوف است بر نعمتها و سببهای بی نهایت، که یکی از آنها چیزی خوردن است و آن موقوف است بر نعمتهای بسیار، که شرح آن در قوه بشر نیست و لیکن در اینجا بعضی از نعمتهای را که اکل بر آنها منوط است بر سبیل اجمال ذکر می کنیم تا متأمل، تتمه را بر آن قیاس نماید.
پی می گوئیم: نعمت چیزی خوردن، محتاج است به فهمیدن غذا، و میل و رغبت به آن، و اراده و عزم بر خوردن و بر تحصیل آن، و بر یافت شدن غذایی که توان خورد، و به اصلاح آن و به اسبابی که آن را به هر شخصی برساند، و بر قوت خائیدن و فرو بردن و هضم نمودن و دفع کردن، و به سایر اعمالی که از قوای باطنیه صادر می شود تا جزء بدن گردد و به ملائکه چند که موکل اند بر هر یک از این افعال مذکوره و ما فی الجمله تفصیل این افعال را در چند فصل بیان می نماییم.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
اول آنکه آنچه لذاته مطلوب است، نه به جهت تحصیل چیز دیگر، یعنی: غرض از آن، وصول به مطلوبی دیگر نیست و این نوع، مخصوص به لذات عالم آخرت است یعنی: لذت مشاهده جمال الهی و سعادت لقای او و سایر لذات بهشت از بقایی که که فنا ندارد و شادی ای که غم با آن نیست و علمی که جهل پیرامون آن نمی گردد و غنایی که فقر از پی ندارد و غیر اینها از آنچه هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به هیچ خاطری خطور نکرده و این نوع، نعمت حقیقی و لذت واقعی است و از این جهت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «عیشی نیست مگر عیش آخرت».
دوم آنکه وسلیه خیر و لذتی دیگر می شود، خواه به خودی خود هم مطلوب باشد یا نه و آن بر چهار قسم است:
قسم اول: اخلاق فاضله و صفات حسنه، و جامع همه چهار صفت، علم و عفت و شجاعت و عدالت است و آنها با وجود اینکه خود، موجب لذت و بهجت اند وسیله رسیدن به لذات حقیقیه اخرویه نیز هستند و خود این اخلاق و صفات، لذیذاند در دنیا و آخرت و نافعند در هر دو عالم و باعت راحتند در هر دو سرای و مستحسن اند در جمیع احوال.
و ضد آنها که صفات بد باشد مضر و موجب ألمند در هر دو نشأه و این قسم از نعمت، نعمت است در دنیا و آخرت و ادراک آن مخصوص به انسان است، به خلاف سایر اقسام، که در بعضی از آنها غیر انسان نیز با انسان شریک است مثل لذت غلبه و استیلا، که در بعضی حیوانات دیگر نیز یافت می شود و مثل لذت شکم و فرج، که پست ترین لذات است که همه حیوانات در آن شریک اند، حتی کرم و حشرات.
قسم دوم: فضایلی که متعلق به بدن انسان است و آن چهار چیز است: صحت و قوت و طول عمر و جمال یعنی خالی بودن از نقص و زیادتی و عیب و استقامت قامت و تناسب اعضا.
قسم سوم: نعمتهای دنیویه خارجه از بدن است، که عبارت ازمال و جاه و اهل و قبیله است.
قسم چهارم: اسبابی که فی الجمله مناسبتی با اخلاق حسنه و فضایل ربانیه دارد، که هدایت از جانب خدا و رشد او و تسدید و تأیید از او باشد و جمله این چهار قسم از نعمت، بعضی به بعضی دیگر موقوف است تا منتهی شود به سعادت حقیقیه که لذت آخرت باشد.
و نوع اول که نعمتهای عالم آخرت باشد که مطلوب حقیقی هستند تفصیل و اسباب آنها چیزی است که عقول ما از ادراک اندکی از آنها قاصر، و قوه بشریه از شرح و بیان آن عاجز است.
و اما آن چهار قسم دیگر هر یک از آنها به چهار قسم منقسم می شود که مجموع شانزده قسم بوده باشد پس هر یک از آن شانزده قسم، موقوف است بر اسباب بسیار، و از برای آن اسباب نیز اسباب بی شمار است تا منتهی شود به حضرت مسبب الاسباب و کسی که اندک تفکر نماید می داند که هر یک از این اسباب موقوف است بر اسباب و نعمتهای به هم پیوسته که از شماره بیرون و از حد شرح و بیان افزون است.
مثلا یکی از نعمتهای که در مراتب اخیره واقع است نعمت صحت است، و تحقق آن موقوف است بر نعمتها و سببهای بی نهایت، که یکی از آنها چیزی خوردن است و آن موقوف است بر نعمتهای بسیار، که شرح آن در قوه بشر نیست و لیکن در اینجا بعضی از نعمتهای را که اکل بر آنها منوط است بر سبیل اجمال ذکر می کنیم تا متأمل، تتمه را بر آن قیاس نماید.
پی می گوئیم: نعمت چیزی خوردن، محتاج است به فهمیدن غذا، و میل و رغبت به آن، و اراده و عزم بر خوردن و بر تحصیل آن، و بر یافت شدن غذایی که توان خورد، و به اصلاح آن و به اسبابی که آن را به هر شخصی برساند، و بر قوت خائیدن و فرو بردن و هضم نمودن و دفع کردن، و به سایر اعمالی که از قوای باطنیه صادر می شود تا جزء بدن گردد و به ملائکه چند که موکل اند بر هر یک از این افعال مذکوره و ما فی الجمله تفصیل این افعال را در چند فصل بیان می نماییم.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فصل - شکر نعمت و کفران به اموری که در اختیار انسان است
گوهر بعدی:فصل - فهمیدن و درک غذا قبل از خوردن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.