۱۹۳ بار خوانده شده

فصل - صبر و شکیبایی

ضد صفت «جزع»، «صبر» است و آن عبارت است از ثبات نفس و اطمینان آن، و مضطرب نگشتن آن در بلایا و مصائب، و مقاومت کردن با حوادث و شداید، به نحوی که سینه او تنگ نشود و خاطر او پریشان نگردد و گشادگی و طمأنینه که پیش از حدوث آن واقعه است زوال نپذیرد پس زبان خود را از شکایت نگاهدارد و اعضای خود را از حرکات ناهنجار محافظت کند و این صبر در شداید است که ضد آن جزع است.
و از برای صبر، اقسام دیگر نیز هست مثل: صبر در معارک و جنگها که از افراد شجاعت است و صبر در حال غضب، که حلم است و صبر در مشقت طاعت و عبادت.
و صبر بر مقتضیات شهوت و صبر بر زهد در دنیا، و غیر اینها.
و از این ظاهر می گردد که اکثر اخلاق، داخل صبر است.
و از این جهت بود که چون از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم از ایمان سوال کردند، فرمود که «آن صبر است» و مطلق صبر، عبارت است از مقاومت کردن نفس با هوا و هوس خود و ثبات قوه عاقله، که باعث دین است در مقابل قوه شهویه، که باعث هوا و هوس است، زیرا پیوسته میان این دو جنگ و نزاع قائم، و حرب و جدال واقع است و دل آدمی میدان محاربه آنها است و مدد باعث دین، از ملائکه است که لشکر الهی هستند و مدد باعث هوا و هوس، از شیاطین است.
پس اگر قوه عاقله ثبات قدم ورزید تا به امداد ملائکه بر قوه شهویه غالب گشت و بر این حال باقی ماند، غلبه با لشکر خداست، و صاحب آن داخل در زمره صابرین است.
و اگر قوه عاقله مقهور شد و باعث هوا و هوس به امداد شیاطین غلبه نمودند، صاحب آن به سپاه شیاطین ملحق می گردد.
پس اگر غلبه از طرف عقل باشد و چنان مستقل باشد که بالکلیه لشکر شیطان را مخذول گرداند که دیگر از برای ایشان قوه نزاع نماند در این وقت نفس در مقام اطمینان مستقر می شود و از پس پرده های جمال مطلق به خطاب مستطاب: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» سرافراز می گردد.
و اگر غلبه با حزب شیطان باشد و چنان لشکر الهی را مغلوب سازند که دیگر قوه مقاومت از برای او نماند و از برای ایشان در جد و اجتهاد مأیوسی حاصل گردد، در این هنگام نفس شریفه قدسی را که سر الهی و امانت خدایی است به لشکر شیطان تسلیم می کند مانند کسی که عزیزترین فرزندان خود را که به جمیع کمالات آراسته باشد به دست خود تسلیم دشمنان کافر نماید تا او در مقابل او مانند گوسفند ذبح کنند و در حضور او به آتش بسوزانند.
بلکه به چندین مراتب، حال او از چنین شخصی بدتر خواهد بود و اگر هیچ طرف، غالب نگردد بلکه نزاع میان ایشان قائم باشد، گاهی غلبه از این طرف باشد و زمانی از آن طرف چنین نفسی هنوز در مقام مجاهده است و باید امیدوار به لطف پروردگار باشد چنانچه خدای تعالی می فرماید: «خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا عسی الله ان یتوب علیهم» یعنی «اعمال نیک و بد را به هم سرشته اند و شاید خدا ایشان را به سوی خود باز گرداند» و مخفی نماند که باعث صبر در بلایا و محن چند چیز می شود:
اول: اظهار قوت نفس و اطمینان دل در نزد مردم تا در نزد ایشان پسندیده و قوی دل محسوب شود.
همچنان که منقول است که «معاویه در مرض موت خود اظهار بشاشت و خرمی می نمود و از شکایت و ناله احتراز می کرد و می گفت:

و تجلدی للشامتین اریهم
انی لریب الدهر لا اتضعضع
یعنی جرأت و مردانگی من از برای شماتت کنندگان از آن است که به ایشان بنمایم که من از حوادث روزگار متزلزل نمی گردم و این مرتبه صبر عوام است، که همین ظاهر حیات دنیا را می شناسند و از عالم آخرت غافلند.
دوم: توقع ثواب و رحمت، و امید وصول به درجات رفیعه در خانه آخرت و این صبر طایفه زهاد و پرهیزکاران است و اشاره به این صبر است که فرموده اند: «انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب» خلاصه معنی آنکه «اجر صبرکنندگان، بی حساب به ایشان عطا کرده می شود» سوم: بهجت و لذت یافتن به آنچه از جانب خدا وارد می شود، زیرا هر چه از دوست می رسد مطلوب است و دوست، مشتاق التفات دوست است، و از آن لذت می یابد و اگر چه به امتحان کردن به بلا و ستم باشد.

عاشقم بر رنج خویش و درد خویش
بهر خشنودی شاه فرد خویش
و این صبر اهل محبت و معرفت است و اشاره به این مرتبه از صبر است که فرموده اند: «و بشر الصابرین الذین إذا أصابتهم مصیبه قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون أولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه» یعنی بشارت ده صبر کنندگان را که چون مصیبتی به ایشان رسید گویند: ما از خدائیم و بازگشت ما به سوی اوست ایشانند که صلوات پروردگار بر ایشان و رحمت او بر ایشان است» و در احادیث وارد است که «حضرت امام محمد باقر علیه السلام جابر بن عبدالله انصاری را دید که پیری او را فروگرفته و مرض و ناخوشیها بر او احاطه کرده فرمود: چگونه می بینی حال خود را؟ عرض کرد که فقر را دوست تر دارم از غنا و مرض، محبوب تر است در نزد من از صحت و مرگ را رغبت بیش از زندگانی دارم حضرت فرمود: اما ما اهل بیت، محبوب تر نزد ما چیزی است که از خدا بر ما وارد می شود از فقر و فنا و مرض و صحت و موت و حیات جابر برخاست و میان دو چشم حضرت را بوسید و گفت: راست فرمود پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم که به من فرمود: ای جابر به خدمت یکی از فرزندان من خواهی رسید که اسم او موافق اسم من باشد و حقیقت علم ها را بشکافد».
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:صفت سی و دوم - جزع و بی تابی
گوهر بعدی:فصل - صبر در حال رفاه و نعمت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.