۱۹۳ بار خوانده شده

بخش ۸۹ - پند ششم

ششم پندت بگویم، گر کنی گوش
گرت زخمی رسد از دهر مخروش

گر آسیبی رسد از چرخ وارون
دل خود را مکن زین غصه پر خون

به ناخوش، خوش برآ، تا می توانی
که خوش نبود به تلخی زندگانی

مصیبت چون رسد، بر کف مزن کف
که بر خود می کنی آن را مضاعف

ز دست محنت دوران بری جان
اگر مشکل کنی بر خویش آسان

ز ویرانی تن تا برنتابی
که هست این خانه را رو در خرابی

ازین دریای محنت رخت برکش
که گاهی خوش بود، گاهیت ناخوش

مشو از ریسمان چرخ در چاه
مرو گفتم به بازیهاش از راه

به نابودش مشو محزون و غمگین
مگردان هم ز بودش کام شیرین

پر از بود و ز نابودش مکن دود
که نه بودش اثر دارد، نه نابود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸۸ - پند پنجم
گوهر بعدی:بخش ۹۰ - پند هفتم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.