هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به زیبایی به توصیف تضادها و تغییرات طبیعت و زندگی میپردازد. شاعر از گذر زمان، تضاد شب و روز، شادی و غم، و مرگ و زندگی سخن میگوید. او از شمعی که در هنگام صبح گریه میکند و مستی که در عذاب است، از ساقی که شراب میآورد و مطربی که رباب مینوازد، و از مرگی که ناگهان فرا میرسد، صحبت میکند. در نهایت، شاعر به فناپذیری زندگی و ناچیزی لذتهای دنیوی در برابر مرگ اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند مرگ و فناپذیری زندگی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۰
صبح بر شب شتاب میآرد
شب سر اندر نقاب میآرد
گریهٔ شمع وقت خندهٔ صبح
مست را در عذاب میآرد
ساقیا آب لعل ده که دلم
ساعتی سر به آب میآرد
خیز و خون سیاوش آر که صبح
تیغ افراسیاب میآرد
خیز ای مطرب و بخوان غزلی
هین که زهره رباب میآرد
صبحدم چون سماع گوش کنی
دیده را سخت خواب میآرد
مطرب ما رباب میسازد
ساقی ما شراب میآرد
همه اسباب عیش هست ولیک
مرگ تیغ از قراب میآرد
عالمی عیش با اجل هیچ است
این سخن را که تاب میآرد
ای دریغا که گر درنگ کنم
عمر بر من شتاب میآرد
در غم مرگ بینمک عطار
از دل خود کباب میآرد
شب سر اندر نقاب میآرد
گریهٔ شمع وقت خندهٔ صبح
مست را در عذاب میآرد
ساقیا آب لعل ده که دلم
ساعتی سر به آب میآرد
خیز و خون سیاوش آر که صبح
تیغ افراسیاب میآرد
خیز ای مطرب و بخوان غزلی
هین که زهره رباب میآرد
صبحدم چون سماع گوش کنی
دیده را سخت خواب میآرد
مطرب ما رباب میسازد
ساقی ما شراب میآرد
همه اسباب عیش هست ولیک
مرگ تیغ از قراب میآرد
عالمی عیش با اجل هیچ است
این سخن را که تاب میآرد
ای دریغا که گر درنگ کنم
عمر بر من شتاب میآرد
در غم مرگ بینمک عطار
از دل خود کباب میآرد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.