هوش مصنوعی: این شعر از فرخی سیستانی بیانگر رنج‌ها و حسرت‌های شاعر در راه عشق و آزادی است. او از غم و جفای معشوق و ویرانی خانه و زندگی خود می‌گوید، اما در عین حال به عشق و شادی نیز اشاره دارد. شاعر خود را شاگرد عشق می‌داند و از جنون و دیوانگی در این راه سخن می‌گوید. در نهایت، او به هنر سخنوری و غزل‌سرایی خود افتخار می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و حسرت‌آلود است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵

گر که تأمین شود از دست غم آزادی ما
می رود تا به فلک هلهله ی شادی ما

ما از آن خانه خرابیم که معمار دو دل
نیست یک لحظه در اندیشه آبادی ما

بس که جان را به ره عشق تو شیرین دادیم
تیشه خون می خورد از حسرت فرهادی ما

داد از دست جفای تو که با خیره سری
کرد پامال ستم مدفن اجدادی ما

آن چنان شهره به شاگردی عشق تو شدیم
که جنون سر خط زر داد به استادی ما

فرخی داد سخندانی از آن داد که کرد
در غزل بندگی طبع خدادادی ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.