۲۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴

ای که پرسی تا به کی دربند دربندیم ما
تا که آزادی بود دربند در بندیم ما

خوار و زار و بی کس و بی خانمان و دربدر
با وجود این همه غم، شاد و خرسندیم ما

جای ما در گوشه ی صحرا بود مانند کوه
گوشه گیر و سربلند و سخت پیوندیم ما

در گلستان جهان چون غنچه های صبحدم
با درون پر ز خون در حال لبخندیم ما

مادر ایران نشد از مرد زاییدن عقیم
زان زن فرخنده را فرزانه فرزندیم ما

ارتقای ما میسر می شود با سوختن
بر فراز مجمر گیتی چو اسفندیم ما

گر نمی آمد چنین روزی کجا دانند خلق
در میان همگنان بی مثل و مانندیم ما

کشتی ما را خدایا ناخدا از هم شکست
با وجود آن که کشتی را خداوندیم ما

در جهان کهنه ماند نام ما و فرخی
چون ز ایجاد غزل طرح نو افکندیم ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.