هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غرور و آزادگی شاعر است که با وجود سختی‌ها و ناملایمات زندگی، سر تسلیم فرود نمی‌آورد. شاعر از ظلم و ستمی که بر او و جامعه‌اش رفته شکایت دارد و از نفاق و اختلافی که باعث ویرانی کشور شده ابراز ناراحتی می‌کند. در عین حال، او عشق و وفاداری به دوست را به عنوان گنجینه‌ای در دل خود حفظ کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و انتقادی است که درک آن به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۶

همین بس است ز آزادگی نشانه ما
که زیر بار فلک هم نرفته شانه ی ما

ز دست حادثه پامال شد به صد خواری
هر آن سری که نشد خاک آستانه ی ما

میان این همه مرغان بسته پر ماییم
که داده جور تو بر باد آشیانه ی ما

هزار عقده ی چین را یک انقلاب گشود
ولی به چین دو زلفت شکست شانه ی ما

اگر میان دو همسایه کشمکش نشود
رود به نام گرو، بی قباله خانه ی ما

به کنج دل ز غم دوست گنج ها داریم
تهی مباد از این گنج ها خزانه ی ما

در این وکیل و وزیر ای خدا اثر نکند
فغان صبحدم و ناله ی شبانه ی ما

برای محو تو ای کشور خراب بس است
همین نفاق که افتاده در میانه ی ما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.