هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غم و اندوه عمیق خود میگوید که راه نفس را بر او بسته است. او از عشق به معشوقی زیبا سخن میگوید که باعث از دست دادن آرامش او شده است. شاعر همچنین به موضوعاتی مانند عرفان، عشق الهی و انتقاد از غفلت انسانها اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همچنین استفاده از استعارههای پیچیده، درک این شعر را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد. این محتوا برای نوجوانان و بزرگسالانی مناسب است که توانایی تحلیل متون ادبی را دارند.
شمارهٔ ۱۷
از بس که غم به سینه من بسته راه را
دیگر مجال آمد و شد نیست آه را
دانم چو دیده دید، دل از کف رود ولی
نتوان نگاه داشت ز خوبان نگاه را
هر شب ز عشق روی تو ای آفتاب روی
از دود آه تیره کنم روی ماه را
ما را مخوان به کعبه که در کیش اهل دل
معنی یکیست میکده و خانقاه را
بگشای گوش و هوش که در خلوت صبوح
خوش لذتی است، زمزمه ی صبحگاه را
زین بیشتر بریختن خون مردمان
فرصت مباد مردم چشم سیاه را
تو مست خواب غفلتی ای پادشاه حسن
می نشنوی خروش دل داد خواه را
دیگر مجال آمد و شد نیست آه را
دانم چو دیده دید، دل از کف رود ولی
نتوان نگاه داشت ز خوبان نگاه را
هر شب ز عشق روی تو ای آفتاب روی
از دود آه تیره کنم روی ماه را
ما را مخوان به کعبه که در کیش اهل دل
معنی یکیست میکده و خانقاه را
بگشای گوش و هوش که در خلوت صبوح
خوش لذتی است، زمزمه ی صبحگاه را
زین بیشتر بریختن خون مردمان
فرصت مباد مردم چشم سیاه را
تو مست خواب غفلتی ای پادشاه حسن
می نشنوی خروش دل داد خواه را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.