هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بی‌هنری در عصر تمدن، جستجوی وصال معشوق، و تقدیر محتوم خود که رسوایی و آوارگی است، می‌نالد. همچنین، از رشک و حسادت به معشوق و ناتوانی در برابر جذبه‌های او یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تقدیر، رسوایی، و آوارگی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۸

تا دیده دلم عارض آن رشک پری را
پوشیده به تن جامه ی دیوانه گری را

چون مرد هنرپیشه به هر دوره ذلیل است
خوش آن که کند پیشه ی خود بی هنری را

شب تا به سحر در طلب صبح وصالت
بگرفته دلم دامن آه سحری را

در عصر تمدن چون توحش شده افزون
بر دیده کشم سرمه ی عهد حجری را

یاقوت مگر پیش لب لعل تو دم زد
کز رشک چو من جلوه دهد خون جگری را

از روز ازل دست قضا قسمت ما کرد
رسوایی و آوارگی و دربدری را

تا فرخی از سر غم عشق خبر شد
رجحان دهد از هر خبری بی خبری را
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.