۲۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳

باور نکنی گر غم دل گفتن ما را
بین از اثر اشک به خون خفتن ما را

صد بار بهار آمد و یک بار ندیدند
مرغان مصیبت زده بشکفتن ما را

در زندگی از بس که گران جانی ما دید
حاضر نبود مرگ پذیرفتن ما را

رفت از بر من گرچه رهش با مژه رفتم
ره رفتن او بنگر و ره رفتن ما را

جز فرخی از طبع گهربار ندارد
کس طرز غزل گفتن و در سفتن ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.