هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناپایداری عمر و بی‌وفایی دنیا شکایت می‌کند. او از تنهایی و نبود محرم راز می‌نالد و دردهای ناگفته‌اش را بیان می‌کند. با این حال، در عالم عشق آرامش می‌یابد و از آن به عنوان تنها مایه تسلی یاد می‌کند. شعر با تصاویری از غم و اندوه و ناامیدی همراه است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با مضامین غم‌انگیز و ناامیدی، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'خون از چشمه ی چشم' ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۵

دل زارم که عمرش جز دمی نیست
دمی بی یاد روی همدمی نیست

به یاد همدم این یک دم تو خوش باش
که این دم هم دمی هست و دمی نیست

در این عالم خوشم با عالم عشق
که در عالم به از این عالمی نیست

ندارد صبح عیدی دور گردون
که پیش آهنگ شام ماتمی نیست

بسی ناگفتنی ها دارم اما
نمی گویم به کس چون محرمی نیست

فشاندم بس که خون از چشمه ی چشم
به چشم خون فشان دیگر نمی نیست

به تیغم چون زدی تیغ دگر زن
که جز این زخم ما را مرهمی نیست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.