۳۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

هر لحظه مزن در، که در این خانه کسی نیست
بیهوده مکن ناله، که فریادرسی نیست

شهری که شه و شحنه و شیخش همه مستند
شاهد شکند شیشه که بیم عسسی نیست

آزادی اگر می طلبی غرقه به خون باش
کاین گلبن نوخاسته بی خار و خسی نیست

دهقان رهد از زحمت ما یک نفس اما
آن روز که دیگر ز حیاتش نفسی نیست

با بودن مجلس بود آزادی ما محو
چون مرغ که پا بسته ولی در قفسی نیست

گر موجد گندم بود از چیست که زارع
از نان جوین سیر به قدر عدسی نیست

هر سر به هوای سر و سامانی و ما را
در دل به جز آزادی ایران هوسی نیست

تازند و برند اهل جهان گوی تمدن
ای فارس مگر فارس ما را فرسی نیست

در راه طلب فرخی ار خسته نگردید
دانست که تا منزل مقصود بسی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.