هوش مصنوعی: این شعر از فرخی یزدی، بیانگر اندوه و ناامیدی شاعر از شرایط سخت و ظالمانه‌ی زمانه است. او از عید نوروز به عنوان نمادی از شادی و آزادی یاد می‌کند که در زندان و تحت ستم، معنای خود را از دست داده است. شاعر به بی‌عدالتی، زندان، تبعید و کشتار اعتراض می‌کند و امیدوار است که روزی شرایط تغییر کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق اجتماعی و سیاسی مانند ظلم، زندان، تبعید و کشتار است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، لحن شعر غمگین و انتقادی است و ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۴۶

سوگواران را مجال بازدید و دید نیست
باز گرد ای عید از زندان که ما را عید نیست

گفتن لفظ مبارکباد طوطی در قفس
شاهد آئینه دل داند که جز تقلید نیست

عید نوروزی که از بیداد ضحاکی عزاست
هر که شادی می کند از دوده جمشید نیست

سر بزیر پر از آن دارم که دیگر این زمان
با من آن مرغ غزلخوانی که می نالید نیست

بیگناهی گر به زندان مرد با حال تباه
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست

هر چه عریانتر شدم گردید با من گرمتر
هیچ یار مهربانی بهتر از خورشید نیست

وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست

صحبت عفو عمومی راست باشد یا دروغ
هر چه باشد از حوادث فرخی نومید نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.