هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از فریدالدین عطار نیشابوری است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن می‌گوید. او از زلف پیچیده و چشمان جذاب معشوق یاد می‌کند و احساسات عمیق خود را بیان می‌دارد. شاعر همچنین از درد فراق و عشق ناکام سخن می‌گوید و از این که وصال معشوق دور از دسترس است، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و استعاره‌های به کار رفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۱۸۵

لب تو مردمی دیده دارد
ولی زلف تو سر گردیده دارد

که داند تا سر زلف تو در چین
چه زنگی بچه ناگردیده دارد

چو حسنت می‌نگنجد در جهانی
به جانم چون رهی دزدیده دارد

چو مژه بر سر چشمت نشاند
سر یک مژه هر کو دیده دارد

وصال تو مگر در چین زلف است
که چندین پردهٔ دریده دارد

کنون هر کو به جان وصل تو می‌جست
اگر دارد طمع بریده دارد

از آن شوریده‌ام از پستهٔ تو
که شور او بسی شوریده دارد

خیال روی تو استاد در قلب
ز بهر کین زره پوشیده دارد

اگر آهنگ خون ریزی ندارد
چرا چندین به خون غلطیده دارد

فرید از تو دلی دارد چو بحری
که بحری خون چنین جوشیده دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.