۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴

قمری چو من مدیح تو سرو چمن نگفت
گر گفت مدح سرو چمن همچو من نگفت

هر جا روی حکایت شیرین و خسرو است
یک تن سخن ز درد دل کوهکن نگفت

پروانه از شراره ای از دست رفت و لیک
با آن که شمع سوخت سراپا سخن نگفت

هر کس که دید لعل چو یاقوت دوست را
دیگر سخن ز رنگ عقیق یمن نگفت

خون مرا چو شیر خورد شکرین لبی
کز کودکی درست زبانش لبن نگفت

این دل که شد به حلقه ی زلفت شبی اسیر
تا روز جزا حکایت بند و شکن نگفت

یک عمر وصف حسن تو گر گفت فرخی
شد باز معترف که به وجه حسن نگفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.