۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵

چمن از لاله چو بنهاد به سر افسر سرخ
پای گل زن ز کف سبز خطان ساغر سرخ

اشک چون سیم سپیدم شد از آن خون که ز خلق
زردرویی کشد آن کس که ندارد زر سرخ

گر چه من قاتل دل را نشناسم اما
دیده ام در کف آن چشم سیه خنجر سرخ

کی به بام تو پری روی زند بال و پری
هر کبوتر که ز سنگ تو ندارد پر سرخ

تاخت مژگان تو بر ملک دل از چشم سیاه
چون سوی شرق به فرمان قضا لشکر سرخ

خون دل خورده ام از دست تو بس، از پس مرگ
سرزند سبزه سر از تربت من با سر سرخ

شب ما روز نگردد ز مه باختری
تا چو خورشید به خاور، نزنیم اختر سرخ

پرسش خانه ی ما را مکن از کس که ز اشک
خانه ی ماست همان خانه که دارد در سرخ

فرخی روی سفید آنکه بر چرخ کبود
با رخ زرد ز سیلی بودش زیور سرخ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.