شمارهٔ ۸۲

ابر چشم از سوز دل تا گریه را سر می کند
هر کجا خاکیست از باران خون تر می کند

تا ز خسرو آبروی آتش زرتشت ریخت
گنج باد آور ز حسرت خاک بر سر می کند

خیر در جنس بشر نبود خدایا رحم کن
این بشر را کز برای خیر خود شر می کند

سیم را نابود باید کرد کاین شی ای پلید
مؤمن صدساله را یک روزه کافر می کند

خاک پای سرو آزادم که با دست تهی
سرفرازی بر درختان توانگر می کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.