۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴

این غرقه به خاک و خون دلی بود
یا طایر نیم بسملی بود

از دست تو قطره قطره خون شد
یک چند اگر مرا دلی بود

مجنون که کناره جست زین خلق
دیوانه نمای عاقلی بود

دل داشت هوای دام صیاد
پیداست که صید غافلی بود

جز آن که بکشت جان زد آتش
از عشق مرا چه حاصلی بود

جان داد شهید عشق و تا حشر
شرمنده ی تیغ قاتلی بود

اندیشه ی وصل هر چه کردم
الحق که خیال باطلی بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.